پایان شـوم دعوا به هواخـواهی رفیق/ اینجا هم پای یک دختر در میان بود https://online-mag.ir/2021/08/پایان-شـوم-دعوا-به-هواخـواهی-رفیق-اینج/ مجله آنلاین Thu, 26 Aug 2021 03:54:48 0000 مجله جامعه https://online-mag.ir/2021/08/پایان-شـوم-دعوا-به-هواخـواهی-رفیق-اینج/ تحقیقات درباره این پرونده در ژوئن 1998 پس از درگیری مسلحانه در شرق تهران آغاز شد. بعداً یک مأمور پلیس به محل اعزام شد تا جسد خونین جوانی به نام کوروش را کشف کند که مشخص شد از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. تحقیقات بیشتر نشان داد که پدر و پسر عموی …

تحقیقات درباره این پرونده در ژوئن 1998 پس از درگیری مسلحانه در شرق تهران آغاز شد. بعداً یک مأمور پلیس به محل اعزام شد تا جسد خونین جوانی به نام کوروش را کشف کند که مشخص شد از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. تحقیقات بیشتر نشان داد که پدر و پسر عموی مقتول نیز در این درگیری مجروح شده و به بیمارستان منتقل شده اند.

تحقیقات بعدی عاملان را شناسایی و پس از تیراندازی مرگبار به مکان نامعلومی گریختند. مأموران پلیس هنگام فرار از مرز وی را دستگیر کردند.

متهم ، مربی بدنسازی با چندین سابقه کیفری در پرونده خود ، در بازجویی گفت: “من متاهل هستم و دو فرزند دارم.” من سالها در زمینه بدنسازی کار کرده ام و همچنین دارای پنج مدال طلای ملی هستم. دو هفته قبل از حادثه ، یکی از دوستانم ، بهنام سهراب ، با من تماس گرفت و گفت وام 6 میلیون تومانی می خواهد. سپس او با یکی از دوستانش به خانه ما آمد و من به او پول دادم. آن روز سولاب اسلحه ای با خود داشت و آن را به من قرض داد.

او اضافه کرد: سهراب قبلاً بر سر یک قصاب و دختری به نام بهروز دعوا کرده بود. در روز حادثه ، دوستی با من تماس گرفت و گفت با سیلاس درگیر شده است. همچنین با اسلحه ای که خود سهراب به من داد ، با دوستانم با موتورسیکلت به محل نبرد رفتم. وقتی به محل رسیدم ، کوروش و پدر و پسر عمویش ناگهان با شمشیر به من حمله کردند و مرا مجروح کردند. در همان شرایط ، او برای محافظت از خود به سمت سیلاس شلیک کرد و با دوستانش فرار کرد.

متهم ادامه داد: وقتی شنیدم کوروش مرده است ، سعی می کردم از کشور فرار کنم که دستگیر شدم.

سهراب 37 ساله همچنین قتل برنامه ریزی شده را در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران با جراحات غیر کشنده ، جراحات عمدی به پدر مقتول و مشارکت در درگیری های گسترده انجام داد. او به اتهام غیرقانونی محاکمه شد. حمل و تصرف سلاح پدر و پسرعموی مقتول که با قید وثیقه آزاد شدند نیز در جلسه رسیدگی از خود محافظت کردند.

در ابتدای این جلسه ، والدین تقاضای قصاص کردند. متهم سپس به ایستگاه رفت و گفت: من قصد دعوا ندارم.

متهم در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر اینکه چگونه اسلحه را مسلح کرده و سپس شلیک کرده اید؟ وی گفت: من نمی دانستم چگونه اسلحه را مسلح کنم. یکی از دوستان اسلحه ای به من داد.

هنگامی که پدر مقتول در موقعیت خاصی قرار داشت ، قاضی گفت: “من شمشیرم را در صندوق عقب ماشینم مخفی کرده بودم ، بنابراین به نظر می رسد که من قبلاً انگیزه ای برای جنگ داشته ام.” یک ماه قبل از حادثه ، پسرم را با سهراب آشتی دادم ، اما سهراب تسلیم نشد و بارها او را تهدید به مرگ کرد. آن روز وقتی با هم درگیر شدند ، من برای کمک و حمایت از پسرم شروع به جنگ کردم. من اعتراف می کنم که اشتباه کردم و به هر حال باید دست پسرم را می گرفتم و او را از دعوا دور می کردم. در حالی که تلاش زیادی می کرد تا به پسرش آسیبی نرساند ، هیئت منصفه در سوگ پسر کوچکش به دادگاه شتافت.

23302

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.